الیـــطا

ساخت وبلاگ
همیشه گفتن نخند زیاد،آخر خنده گریه ست. گریه می کنم،اما بازهم میخندم،چون انقدر درک کردن و دیدن و حس کردن،بزرگ و باعظمته،که کاری غیر این دوتا کار نمیشه کرد. درد،نشونی که زنده بودنه،اگه روزی از چیزی ناراحت نشدیم و دردمون نگرفت،نباید خودمون را زنده ببینیم،درد برای زنده گی زنده هاست. خوشحالم از اینکه نمی تونم بخوابم،نمی تونم بیدار بمونم،از اینکه توو خواب با گریه بیدار میشم و میبینم هنوز صب نشده،از اینکه معلقم،گشنم ولی سیرم،از اینکه نمی دونم چرا نمیشنوم،نمی بینم.از اینکه باز ولیعصر طولانی ترین خیابون این روزامه،از این که تنهایی ،تنهایی نیست دیگه،از اینکه چقدر دوست داشتن بزرگه،از اینکه نفس می کشم،از اینکه حوصله ندارم،از اینکه ساکتم،بی اعصابم،از اینکه داد نمیزنم،خشم ندارم،از اینکه هنوز دوست دارم،چون تو همه ایناها رو دوباره در من بیدار کردی،تو دردی را که سالها خاموش نگه داشته بودم را در من زنده کردی. برای همین اینجا،این شکلی ازت تشکر می کنم. پ.ن: سپاس عمو سیبیلو الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 27 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 21:13

در پس هر اتفاق گنگ بزرگ،  خرد های مبهمی می رقصند ،که ممکن است هیچگاه به عظمت زایش نرسند و هست نشوند. مثل خواستنهای خفه شده در زیر زبان که با هر دمی فقط بلع میشوند. کشف کردن،از سرانگشتان شروع شد و شهود در نبض جریان پیدا کرد،و قلب ضربان را کشف کرد و چشم درخشان تر شد با هر نگاهی که در مشکوف حادث میشد. لیکن ذهن هشیار،خاموشی را هیچ، در آغوش نخواهد گرفت،تا توان نظاره کردن رقصنده های مبهم خرد نباشد،تا دلیلهایِ محققِ حقیرِ خواستنهای ناب روی ندهند. تا دروغ پرده ای بر تابش خورشید چشمها شود، و واقعیت محض رخ نتاباند و شهود به بیراهه سوق پیدا کند و کشف؛ در اتفاق بزرگ؛ گنگ تر شود و در نهایت همه هیچ ها،پوچ شوند و تولدی روی ندهد و تمام ها به فنا پرواز کنند. الیـــطا...
ما را در سایت الیـــطا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fmylollapalooza8 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 0:13